سیگاری
کامپیوترو روشن میکنی صبر می کنی ویندوز بالا بیاد یه قلوب از چاییتو میخوری کلیک می کنی رو مای کامپیوتر میری تو درایو E... . یه سیگار روشن می کنی . میری تو مای پیکچر. یه پک سنگین. دنبال یه فایل قدیمی می گردی. یه پک سنگین دیگه. پیداش می کنی ، بازش می کنی. یه پک دیگه. عکسا رو نگاه می کنی یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن میرسی به یه عکس . . . این عکس یه اشکالی داره. یه پکــ سنگین . . نه دو تا پکــ سنگیـــن . نمی خوای قبول کنی جای یکی تو زندگیت خالیه " دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت " محو عکسی کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه به خودت میای سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی الان همین حسو دارم